محل تبلیغات شما



_______________________________________________________________________________________

به حضرت علی اصغر(ع)، کودکی که در شش ماهگی بالغ شد و به کمال شهادت رسید

 

 

۱

بگذار به آسمان بپاشد خونت

ای جان به فدای حال دیگرگونت

تا آب شود فرات از تکبیرت

از خنده ی سرخ و کاکل گلگونت

 

۲

تسلیم برای آب؟ هرگز، هرگز

تلواسه و التهاب؟ هرگز، هرگز

آب است در آرزوی لب های تو

ای اصغر من بخواب. هرگز، هرگز

 


_______________________________________________________________________________________

بیدل» درین ستمگاه از درد ناامیدی

بسیار گریه ‌کردیم اکنون بیا بخندیم

 

 

 

آمد بهارِ جان ها، ای دل بیا بخندیم

چون غنچه گل برقصیم، شاد و رها بخندیم

آمد بهارِ جان ها، ای شاخِ تر به رقص آ» *

وقت است در گلستان، با سبزه ها بخندیم

بیرون بزن ز هولِ بازار غم فروشان

غم نیست روزی ما، بهر خدا بخندیم

برخیز تا به کامِ سجاده می» بریزیم

با جامِ می به زهدِ اهل ریا بخندیم

بی درد خنده کردن، حُسنی ندارد ای دل!

شرط است با دلِ خون، چون لاله ها بخندیم

کشتی شکستگانیم، بادا که دلشکسته

با دلشکسته مردم، دردآشنا بخندیم

بر دردِ بینوایان، گردیم بوی درمان

دست کرم برآور، با بی نوا بخندیم

عشق است آن که لب را، وا می کند به خنده

بی عشق در زمانه، دیگر چرا بخندیم؟!

مشقِ پرندگی کن، با عشق زندگی کن

شادی، دلیلِ عشق است، حالا بیا بخندیم

امروز، روز عیدست، دل ها پر از امیدست

ای جانِ جانِ جانان! از در درآ، بخندیم

 

* وامی از مولانا


 ______________________________________________________________________________________

وزن شعر فاطمی» هنوز ناقص است


 

     در باره شعر فاخر و ارجمند فاطمی» بسیاری از حرف ها گفته شده و بسیاری از حرف ها هنوز ناگفته مانده است که در این یادداشت - به اختصار- به بعضی از ناگفته ها در این باب اشاره می کنم.  
     شعر فاطمی را می توان به موجودی تشبیه کرد که روز به روز جسمش پروار شده، ولی روحش همچنان نحیف و رنجور باقی مانده است، و صد البته این گفته به معنای نفی درخشش های معدودی از شاعران اصیل آیینی نیست. شاعران روشن اندیش، توانمند و کاربلدی که با اشراف به دقایق و ظرایف شعر فاطمی و به پشتوانه دانش و بینش ادبی و دینی خود، از دل این بحر بیکران گوهرهایی بی بدیل فراچنگ آورده اند. ولی بحث ما بر سر این است که بعد از گذشت چهل سال، بین کمیت و کیفیت در این عرصه، توازن و تناسب معقولی برقرار نیست. بین وضع موجود» و وضع موعود». بین آنچه که هست» و آنچه که باید باشد»، و این نقیصه ای است که برای اصلاح آن باید چاره ای اندیشید.
     این که بعد از انقلاب اسلامی شعر فاطمی از نظر کمی - همچون شعر عاشورایی، علوی، رضوی و مهدوی - از دیگر زیرشاخه های شعر آیینی سبقت گرفته و پیش افتاده، امری بدیهی و غیر قابل انکار است. ولی افزایش کمی فی نفسه امر مقبولی نیست، مگر آن که با غنا و گشایش کیفی آثار همراه باشد. این که بگوییم سالانه هزاران هزار عنوان مجموعه شعر با پیشانی نوشت شعر آیینی و فاطمی چاپ و منتشر می شود، به تنهایی قابل افتخار نیست. زمانی این اتفاق مایه افتخار و مباهات است که آثار منتشر شده از نظر درونمایه، محتوا  و مولفه های زیباشناختی نیز قابل دفاع باشند و مطالعه آنها باعث ارتقا معرفت دینی مخاطبان گردد. اگر از این منظر به مجموعه اشعار منتشر شده این حوزه نگاه کنیم، با کمال تاسف با این حقیقت تلخ روبرو خواهیم شد که حجم بیشتر این آثار فاقد مضمون و محتوای ارجمند و تلاشی ابتر با هدف کتاب سازی» است. مجموعه اشعاری بی بهره از ساختار منسجم ادبی و مولفه های زیباشناختی و سرشار از کژتابی های مضمونی و اعتقادی که گویا جز تحریک احساسات مخاطبین خویش، هیچ رسالت دیگری ندارند. در شعرها و نوحه های مورد اشاره، رستاخیزی از های و هیاهو» ست. در این شعرها - که به تولید انبوه نیز رسیده اند! - در واقع فاطمه» به عنوان یک اسوه حسنه» غایب است و سخنی از آنچه که از فاطمه باید آموخت نیست.
     اشعار، نوحه ها و مرثیه هایی غیرمستند و کوچه بازاری که با شگرد زبان حال گویی» در کار بازتولید خواب و خیال و خرافه» اند و با سوءاستفاده از احساسات دینی و مذهبی مردم، ذهن و زبان معصوم آنان را مسموم می کنند و بر صورت باورهای ارجمند و اصیل دینی، خاک تحریف می پاشند. نوحه ها و مرثیه هایی که از بزرگان دین، شخصیت هایی کاریکاتوری می سازند، شخصیت هایی عقیم، خنثی و غیرقابل پیروی. کاری که این شعرها، نوحه ها و مرثیه های بازاری با روح و روان جامعه دینی ما می کنند، فاجعه بار است. این نوحه ها و مرثیه ها مصداق بد دفاع کردن از اسلام ناب محمدی است. اعتراف تلخی است، ولی باید شجاعت این اعتراف را داشته باشیم که با کمال فروتنی بگوییم ما نتوانسته ایم این انسان های کامل را  آن گونه که شایسته و بایسته است به نسل امروز معرفی کنیم. ما خاندان رسالت(علیهم السلام) را به نسل هوشمند و کمال جوی امروز با صفات و تعابیری که با روح فرهنگ شیعی در تضاد و تقابل است، بد» معرفی کرده ایم و چه ظلمی بزرگ تر از این؟ بزرگی گفته است اگر می خواهید حقیقتی را خراب کنید، خوب به آن حمله نکنید»، بد از آن دفاع» کنید! و این بلایی است که ما – خواسته یا ناخواسته - بر سر مفاخر اسلام آورده ایم.


دین زدگی» به جای دین مداری»

     رشد کمیت بر کیفیت تا حدود زیادی در دین زدگی» جامعه ما ریشه دارد. توجه کنید: گفتم دین زدگی» نه دین مداری». چرا که دین زدگی» مثل ت زدگی» امری مذموم است و مانع بلوغ و بالندگی دینی جامعه می شود. دین زدگی یعنی توجه افراطی به پوسته و برونه دین و غفلت از باطن و درونه دین. دین زدگی یعنی غفلت از زیرساخت های اعتقادی و توجه افراطی به نقش ایوان». دین زدگی یعنی این که در صورت مسلمان باشیم و در سیرت دشمن سلمان! دین زدگی یعنی چون خوارج» کاغذ پاره ها را دیدن و علی» را ندیدن! دین زدگی یعنی حسین» را برای رضای خدا کشتن! دین زدگی یعنی پشت کردن به کرامت سلمان» و بیعت کردن با جهالت طالبان». دین زدگی یعنی تقدیس جهل» و تکفیر خردورزی». و در حوزه شعر فاطمی، دین زدگی یعنی هجده بهار فاطمه را ندیدن و نپرسیدن و بانوی کوثر و خیر کثیر را تنها در فصل زرد دیوار ودر»، فدک» و بیت الاحزان» خلاصه کردن!
     راه برون رفت از این وضعیت نابهنجار و نابسامان، گذشتن از منزل ظواهر و شعائر، و رسیدن به سرمنزل حکمت و معرفت» دینی است. گذشتن از صورت» و رسیدن به سیرت» است. پیوند مذهبیت» و معنویت» است. برگشتن از مسیر فصل» و گام زدن در بزرگراه وصل» است. تغییر ریل تفریق» به تقریب» است. چنان که حضرت مولانا فرموده است:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش

     آری، برای احصا جان و جهان دین، باید از برزخ فصل» و فاصله» بگذریم و به فصل» و اصل» بیاندیشیم. به همدلی و همزبانی، همنوایی و هم افزایی، و هم کیشی و معرفت اندیشی.
     شعر فاطمی نیز برای رسیدن به سرمنزل مقصود، باید از این مسیر روشن بگذرد. رسالت امروز شاعران اصیل فاطمی تدبر و تامل در فلسفه هستی و تبلیغ خداپرستی است. امروز شاعر فاطمی پیش و بیش از آن که  به دنبال قبر» فاطمه باشد، باید به دنبال قدر» فاطمه باشد. شعر امروز فاطمی ما نباید کشکولی انباشته از واژگانی چون فدک، بیت الاحزان و دیوار و در» باشد. چرا که پرداختن صرف به این موضوعات، ارائه تصویر محو، نیمرخ، و ناقص از بانوی بزرگواری است که به تعبیر حضرت قرآن کوثر کثیر» است.
     رسالت شاعران فاطمی در دنیایی که پوستین وارونه به تن اسلام کرده، برداشتن نقاب دروغین اسلام از چهره داعشیان متوحش است. رسوا کردن چهره منفور کفر و شرک و نفاق است. افشای تثلیث شوم زور و زر و تزویر» است. هشدار از فرو افتادن در دامچاله دجاله جهل و ظلمت، و نور افکندن بر چهره حقیقت است. رسالت شاعران فاطمی در دنیای امروز، پایین کشیدن پرچم نفاق» و به اهتزار درآوردن درفش خجسته وفاق» و اتفاق» است.


شعر آیینی، در مرحله پروانگی»

     و اما با یک ارزیابی اجمالی از وضعیت کنونی شعر فاطمی می توان گفت، علی رغم همه مقاومت ها، مخالفت ها، فشارها، تهمت ها، تهدیدها، و. کاروان شعر آیینی در حال پشت سر گذاشتن دوران افراط و تفریط»، فاصله گرفتن از برزخ غالی گری»، حرکت به سمت وضعیت مطلوب» - و نه ایده آل - و بازگشت به نقطه اعتدال» است. پشت سر گذاشتن مرحله کودکی وپیلگی»، و رسیدن به ملکوت بلوغ و پروانگی». با این تاکید که هنوز تا رسیدن به نقطه مطلوب» و وضعیت ایده آل» راه زیادی باقی مانده است.
     با آرزوی اعتلا و ارتقای کمی و کیفی شعر آیینی و فاطمی، و پالایش و پیرایش جان و جهان آن از کژتابی های مضمونی و اعتقادی، به عنوان حسن ختام، شما را به زمزمه فاطمی سروده ارجمند و تاثیرگذاری از حسین منزوی» دعوت می کنم. شاعری که هر چند در زمان حیاتش پیشانی نوشت شاعر دینی(آیینی) نداشت، ولی با نمونه های درخشانی که از خود در این عرصه به یادگار گذاشت، اثبات کرد که روح آموزه های اصیل دینی را بیش از بسیاری از ما که ادعای دینداری داریم دریافته است - روحش شاد و یادش گرامی باد.

با هیچ زن جز تو دلِ دریا شدن نیست
یاراییِ درگیر توفان ها شدن نیست
در خورد تو، ای هم تو موج و هم تو ساحل!
جز ناخدای کشتی مولا شدن نیست
تو نور چشم مصطفی و کس به جز تو
در شأن شمع محفل طاها شدن نیست
تو مادر سبطینی و غیر از تو کس را
اهلیّت صدّیقه ی کبری شدن نیست
جز تو زنی را شوکتِ در باغ هستی
سرو چمان عالم بالا شدن نیست
جز با تو شأن گم شدن از چشم مردم
وانگاه در چشم خدا پیدا شدن نیست
نخلی که تو در سایه اش آسودی او را
در سایه ی تو، حسرت طوبا شدن نیست
ای عالم امکان خبر، تو مبتدایش
آن جمله ای که در خور معنا شدن نیست
سنگ صبور مردی از آن گونه بودن
با هیچ زن ظرفیت زهرا شدن نیست

 

رومه ایران، شماره 7267 ، سه شنبه 8 بهمن 1398 ، صفحه آیین(16)
http://www.ion.ir/news/535730/


_____________________________________________________________________________________

فاضل نظری»، شاعری معنوی

فاضل ‌نظری از جمله شاعرانی است که در قالب غزل خوب درخشید و در ذهن و زبان جامعه ادبی جایگاه مطلوبی پیدا کرد. علت مقبولیت و محبوبیت ایشان در چند مولفه قابل بررسی است:
1 - اول این که فاضل قالب غزل را که يكي از فاخرترين، غني ترين و باشكوه ترين قالب هاي ادب پارسی است برای بیان احساسات و اندیشه های خود انتخاب کرده است. قالبی كه ظرفيت والايي براي بيان مضامين غنايي و عاشقانه دارد.
     در پاسخ به اين سوال كه چرا غزل به قالب محوري شعر پارسي تبديل شده است؟ باید گفت به خاطر وجود شاعري رند و قلندر به نام حافظ» و طراوت و حلاوت غزل هايش. چرا که حافظ - بدون هیچ اغراقی - هم چنان شاعري بي بديل و معاصر است! آري، حافظ هم روزگار ماست، چرا كه بيش از هر شاعر ديگري - عوام و خواص - شعرهايش را زمزمه مي كنند و هنوز هم  بعد از گذشت چند قرن، غبار فراموشي و كهنگي بر جان غزل هايش ننشسته است.
     من شك ندارم كه بدون حافظ غزل» اين اقبال عمومي را پيدا نمي كرد كه به عنوان محوري ترين قالب ادبي تا به امروز به حيات خود ادامه بدهد. حافظ با نبوغ ادبي شگفت خويش به غزل رنگ جاودانگي زده است. امروز ما براي تشخيص سره از ناسره، شعر همه شاعران را با شعر حافظ محك مي زنيم و اغراق نيست اگر بگوييم كه طلاي ناب شعر حافظ، ما ايراني ها را در شعر مشكل پسند و سخت گير كرده است. یکی از راز و رمزهای موفقیت فاضل ‌ناظری نیز این است که قالب غزل را برای بیان احساس، تفکرات و اندیشه‌های خود انتخاب کرده است.
2 - دومین ویژگی فاضل مضمون‌ یاب بودنش است. به این معنی که در صورت متوقف نشده و به دنبال بزک کردن زیبایی صورت شعر نیست؛ بلکه تلاش کرده از منزل صورت گذر و به سیرت غزل راه پیدا کند. در واقع مضامین ناب انسانی و اجتماعی را در قالب غزل بیان کرده و ارائه داده است. همین مساله سبب زیبایی و کشف مضمون های ناب توسط فاضل ‌نظری شده است. کشف مضمون های نابی که بر زبان مردم کوچه و بازار افتاده و تبدیل به ضرب‌المثل‌ شده‌ است.
3 - از دیگر دلایل موفقیت فاضل برخورداری از خلوت شاعرانه» و دوری از آفت جشنواره زدگی» است. فاضل شاعری فطری است ‌و بیشتر به سفارش دلش شعر می گوید. از مناسبت و مناسبت زدگی گریزان است و بیشتر به مضامینی می ‌پردازد که انسانی و جهانی هستند. مضامین ازلی و ابدی مانند عشق، عدالت، آزادی، صلح و سایر کرامت های انسانی. همین سلوک ادبی، او را از فروافتادن در دامچاله های مناسبت زدگی و جشنواره زدگی حفظ کرده است.
او در شعر خود روایت گر ارزش‌های انسانی و جهانی است. از همین رو مردم با شعرهای او به راحتی ارتباط برقرار می ‌کنند. مضامینی که فاضل در شعرهایش به آنها می پردازد مضامین سفارشی و یک بار مصرف نیست. مضامین ارجمندی است که برای همه نسل ها و عصرها قابل ترجمان است. وقتی مرکز ثقل شعرهای یک شاعر ارزش های انسانی باشد، می تواند همه قلب ها را فتح کند و باعث همدلی و همزبانی جهانی شود.
شعر فاضل مصداق بارز شعر معنوی» است و نگاه او به عالم هستی، نگاهی انفسی» و معرفتی است. از همین رو فاضل در شعرهایش به ندرت به صورت مستقیم به دین و آیین می پردازد.
 این مسئله برای شعر فاضل - برخلاف نظر بعضی - عیب نیست، حسن است.  بعضی ها انتظار دارند که شعر فاضل نیز همچون شعردیگر شاعران مذهبی روزگار ما کشکولی از واژگان مذهبی باشد. این چیز خوبی نیست. متاسفانه بعد از دهه شصت به علت توجه افراطی به پوسته دین(شعائر و مناسک) و غفلت از وجوه معرفت شناسانه، در شعر دینی و آیینی ما مذهبیت از معنویت سبقت گرفت. یعنی پیش و بیش از آن که روح معنویت در کالبد شعر آیینی ما حلول کند، روح مذهبیت در کالبد آن حلول کرده است. در نتیجه در بسیاری از موارد موضوع شعر ما مذهبی شده، ولی موضع شعر ما نه. افزایش کمی زیرشاخه‌های شعر آیینی نیز موید این معناست. یعنی بسیاری از شاعران علی رغم پرداختن به اکثر مناسبت‌های مذهبی در طول سال، جان و جهان شعرشان از معنویت اصیل دینی خالی است. از همین روست که حلقه گمشده شعر آیینی روزگار ما توحید» است، و این شاخه از شعر آیینی در مقایسه با سایر زیرشاخه‌ها، نحیف‌ تر و فقیرتر است. زیرا در این حوزه سفارشی در کار نیست که بر مبنای آن شاعر دست به تولید اثر بزند. از همین رو شاعران ما در شعر آیینی به همه موضوعات می‌پردازند جز خدا» که اصل و اساس و عصاره همه معارف دینی است.
     شعر معنوی» منبعث از فطرت حقیقت جوی شاعر است و همچون شعر حافظ آمیزه ای ازجوشش و کوشش» است. شعری است که در بسترجوشش» و کشف و شهود، و با تکانه‌های تکاپو به بار می‌نشیند و در کارگاه کوششی مومنانه صیقل می‌خورد. به تعبیر دیگر می‌توان گفت که شعر مذهبی بیش تر محصول جلوت» است، ولی شعر معنوی محصول خلوت». شاعر مذهبی تابعی از تشویق و تنبیه و عقاب و ثواب است و نیاز به جلوه فروشی و دیده شدن دارد، ولی شاعر معنوی بی نیاز از تشویق و تنبیه است و برای امری قدسی که شایستگی پیروی دارد حرکت می
‌کند.
برخلاف سلوک ادبی شاعران مذهبی(آیینی)، محور اصلی شعرهای فاضل معنویت است. گذر از پوسته و توجه به درون و سیرت از ویژگی‌های ممتاز و برجسته شعر فاضل است. این ویژگی همه شاعران بزرگ است. فاضل به شیوه شاعران بزرگی همچون حافظ و بیدل و صائب شعر می گوید و در جان و جهان شعرهایش ارزش‌های متعالی انسانی موج می‌زند.
این ویژگی‌ها باعث شده فاضل‌ نظری و کتاب‌هایی که چاپ کرده مورد استقبال و اقبال عمومی قرار گیرد و بارها و بارها تجدید چاپ شوند.
بعضی از منتقدین در نقد شعر فاضل به پرهیز او از پرداختن به مسائل روز اشاره می کنند. این که مسائل ی و اجتماعی در شعر او غایب است. به زعم من چنین نقدی کمی مغرضانه است. بله، لهجه شعر فاضل هیچ شباهتی به لهجه شعرهایی که بیانیه های ی منظوم هستند ندارد. نگاه شاعر به هستی، نگاه معرفت شناسانه است. این ارزشمند است.
     ما در تاریخ ادبیات، شاعر اصیل و نجیبی به نام پروین» داریم که به صورت صریح و مستقیم در باره بسیاری از بزرگان دینی شعری نگفته است، ولی وقتی در مضامین اشعارش دقیق می‌شویم، سیمای یک شاعر مومن و باورمند را می‌بینیم که بیش از همه ما که در باره تک تک بزرگان دینی شعر گفته‌ایم، دغدغه دین و آیین دارد و بیش از همه ما حقیقت و جان و جهان دین را دریافته است. پروین» محصولتربیت معنوی» و اشعارش مرامنامه سبک زندگی اسلامی» است. او به راستی و درستی الگوی کامل یک شاعر اصیل آیینی است. من بر این اعتقاد و باورم که فاضل نظری نیز هم قبله و هم قبیله شاعرانی همچون پروین است.
جان کلام آن که فاضل نظری شاعری فطری و معنوی است. شاعری که به صدای درونش گوش می کند و از جان زلالش سفارش می گیرد. غزل های او نیز غزل هایی روشن و از دل برآمده اند که مهر قبول و تایید مردم را بر پیشانی خود دارند. از این جهت ایشان را شاعر موفقی می‌دانم و بر این باورم که مسیر درستی را در پیش گرفته‌ است. او هر چند از لحاظ سن و سال جوان است، ولی از نظر سلوک ادبی و پختگی، جزء پیران و پیشکسوتان این عرصه محسوب می شود.


______________________________________________________________________________________

راهکارهای ارتقاء شعر آیینی و فاطمی


 

      در شرایط حساس کنونی که گروه‌های تکفیری و داعشی سعی دارند چهره خشنی از دین و رهبران دینی(ع) ارائه دهند و اسلام را دینی خشونت طلب و  خردستیز معرفی کنند، باید از همه ظرفیت‌های شعر آیینی و فاطمی برای مقابله با چنین ذهنیت های غلطی استفاده کرد. دین اسلام بر پایه خرد و عقلانیت است؛ از این‌رو شایسته است که با زبان فاخر و تاثیرگذار شعر از حقیقت ناب محمدی رونمایی کنیم، و جلوه های جهل ستیزی» و اندیشه مداری» دین اسلام را در پیش چشم جهانیان به تماشا بگذاریم. باید به دنبال احصاء جوهر و گوهر دین باشیم و با استناد به سنت نبوی و سیره علوی به بازخوانی و بازنمایی ارزش هایی چون عشق، صلح، آزادی ، عدالت، مردم داری و . باشیم که ریشه در آموزه های اصیل دینی و قرآنی دارند. سیره بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری نیز بر فاصله گرفتن از تحجر و اسلام آمریکایی و معرفی اسلام ناب محمدی(ص) است. بی هیچ تردیدی اگر در این مسیر روشن حرکت کنیم، رغبت و گرایش جهانیان به دین اسلام روز به روز افزایش خواهد یافت و توطئه استکباری اسلام هراسی» تا همیشه عقیم خواهد ماند.

     بهترین و عملی ترین راهکار برای ارتقاء شعر ارجمند فاطمی، مجهز شدن شاعران و مداحان به دانش و بینش دینی و قرآنی و تربیت مخاطبان دین آگاه - حضور شاگردانی از مکتب فقهی امامین باقر و صادق(علیهما السلام) - به حکم تکلیف - در این جلسات است تا همچنان که اشاره شد در مقابل طرح مسائل شبهه برانگیز، غالی گرانه و خرافی در اشعار بایستند، و قافله شعر دینی و آیینی ما را به سرمنزل رستگاری و عاقبت بخیری هدایت کنند. امید آن که از این به بعد در جلسات شعر آیینی، در کنار خیل علاقه مندان به شعر و ادبیات، شاهد حضور خجسته عالمان دینی نیز باشیم. اگر این مهم تحقق پیدا کند، یقینا ورق برخواهد گشت و جلسات شعرخوانی و مداحی از این آشفتگی و نابسامانی نجات پیدا خواهد کرد.

     مخاطب هوشمند نیز باید سطح مطالبات خود از شعر آئینی و فاطمی را ارتقا دهد و مواخذه ‌گر باشد تا شاعر و مداح شعرهای خوش مضمون و فاخرتری را برای این جلسات انتخاب کند. چرا که در اسلام عنوان شاعر آیینی، عنوانی مقدس است و به شاعرانی اطلاق می شود که همچون کُمِیت و فَرزدَق و دِعبِل»در مقابل بدعت ها، خرافات و گزافه‌ها ایستادگی می‌کنند و سیمای اصیل و درخشان دین را به نمایش می‌گذارند. از این‌ رو رسالت شاعر آئینی این است که شعرش مطابق با آموزه‌های قرآنی و معارف دینی باشد. از این منظر شعر فاطمی هم باید تریبونی برای بیان فضایل دینی و حکمت‌های انسان‌ساز و ترویج سبک زندگی فاطمی باشد.

     تبیین سبک زندگی اسلامی با مولفه های ارجمندی چون ساده زیستی و قناعت، تبیین و ترویج آموزه‌های اخلاقی و تربیتی زندگی و سیره حضرت فاطمه زهرا(س)، تکریم زن به عنوان نیمه مُکمل مرد، دعوت به وحدت اسلامی»، احترام به مقدسات سایر مذاهب و ادیان، نقد سلوک دینی و پیرایش دین از بدعت، خرافه و گزافه، داشتن موضع نسبت به مسائل جهان اسلام و بی‌تفاوت نبودن در برابر امت اسلامی و مقابله با اسلام هراسی» از دیگر اموری ست که ضرورت پرداختن به آن ها در شعر آیینی و فاطمی به شدت احساس می شود.

     در پایان این نوشتار، زمزمه غزلی که می تواند نمونه یک شعر فاخر فاطمی و تاثیرگذار با تمام مولفه های مورد اشاره باشد، خالی از لطف نیست. این غزل که محور اصلی آن ساده زیستی» و صبر» حضرت فاطمه زهراست، محصول طبع بلند سیده تکتم حسینی» از شاعران خوب افغانستانی است. شعری عاری از کژتابی های مضمونی و اعتقادی که حرفی از جنس زمان» دارد و با نگاهی بدیع و نو» سروده شده است. غزلی ارجمند، کاربردی و به دور از کلیشه های رایج و تکراری شعر فاطمی – فدک، دیوار و در، بیت الاحزان، مزار پنهان حضرت زهرا(س) – غزلی که می تواند سرمشق خوبی برای سرودن شعر فاطمی فاخر و بیرون آمدن از بن بست دیوار و در» باشد.

بی‎نگاهت، بی‌ نگاهت مُرده بودم بارها
ای كه چشمانت گره وا می‌كند از كارها

مِهر تو جاری شده در سينۀ‌ دريا و رود
دور دستاس تو می‌چرخند گندم‌ زارها

باز هم چيزی به جز نان و نمک در خانه نيست
با تو شيرین است امّا سفرۀ افطارها

باغ غمگين است، لبخندی بزن تا بشكفند
ياس‌ها، آلاله‌ها، گل‌پونه‌ها، گل‌نارها

برگ‌های نازكت را مرهمی جز زخم نيست
دورت ای گل! سر برآوردند از بس خارها

بعد تو دارد مدينه غربتی بی حدّ و مرز
خانه‌های شهر، درها، كوچه‌ها، ديوارها

نخل‌های بی‌شماری نيمه‌ شب‌ها ديده‌اند
سر به چاهِ درد برده کوه صبری، بارها

 


_______________________________________________________________________________________

رباعی در ستایش شهید سردارسلیمانی

در گوش جهان، صدای ایران بودی

رضا اسماعیلی چند رباعی در رثای سردار شهید قاسم سلیمانی سروده است. این شاعر که سردار شهید قاسم سلیمانی را اسوه جوانمردی و مهر و مردمی می‌داند، چند رباعی در رثای او در اختیار ایسنا قرار داده است که در پی می‌آید:

۱
در گوش جهان، صدای ایران بودی
سرباز وطن، فدای ایران بودی
فارغ ز تمام خط کشی‌ها، سردار
یک عمر، تو خاک پای ایران بودی

۲
سردار سپاه‌ دار بردوشان بود
فرمانده لشکر خطرنوشان بود
بر خاک کشید اژدر داعش» را
او رستم شاهنامه‌ی انسان بود

۳
از دایره‌ی منم منم» بیرون بود
در مکتب عشق، عاقلی مجنون بود
همسنگر کوه و همرکاب طوفان
در دشت مقاومت، چراغ خون بود

۴
در خلوت خویش، گرم خودسازی بود
دنیاطلبی برای او بازی بود
سربار نه، سرباز وطن بود آن مرد
در جان و دلش، هوای جانبازی بود

۵
چون عید، سعید می‌شد و می‌خندید
او سرخ و سپید می‌شد و می‌خندید
با خنجر فتنه، پا به پای مردم
هر روز شهید می‌شد و می‌خندید

۶
دنیا نفسان، سپاه عادت مردان!
خیلِ چپ و راست، ای ت مردان!
ای کاش به پای عاشقی برگردید
یک روز به کوچه ی شهادت» مردان

۷
بر لوح نبرد، حاج قاسم» بنویس
در دفتر درد، حاج قاسم» بنویس
برخیز و بخوان حماسه‌ی رستم را
بر سینه‌ی مرد، حاج قاسم» بنویس

 

خبرگزاری ایسنا، پنج شنبه 19 دی 1398

https://www.isna.ir/news/981014744/


______________________________________________________________________________________

خوانش شعری از سیدحسن حسینی به مناسبت میلاد خجسته حضرت زینب(س)

ر شاعران مُضطر، با نام تو چه کردند؟! ر

 

خوانندگان و خواهندگان مشتاق شعر و ادبیات انقلاب اسلامی، بی هیچ تردیدی با نام بلند و پرفروغ سیدالشعرای شعر انقلاب سید حسن حسینی» آشنا هستند. شاعر بلند آوازه ای که به خاطر برخورداری از دانش و بینش گسترده ادبی، و خلق و آفرینش آثاری فاخر و ارجمند در حوزه های نظم، نثر و پژوهش، نقشی تاثیرگذار در باروری و بالندگی شجره طیبه ادبیات انقلاب اسلامی داشت.

     در بررسی آثار منظوم و منثور حسینی اما - پیش و بیش از هر چیز - باید بر باورمندی و تعهد دینی» اش دست گذاشت و سیمای او را از این منظر به تماشا نشست. شاعری که متاثر از  سیره و سلوک دینی و انقلابی مصلحان دین آگاه و روشن اندیشی چون امام خمینی، آیت الله طالقانی، استاد مطهری، آیت الله بهشتی، دکتر شریعتی و جلال آل احمد بود و منظومه فکری اش بر مدار ایمانی و مسلمانی می چرخید. شاعری که به راستی و درستی آمیزه ای از درد» و درک» مسلمانی بود و در صراط مستقیم توحید و رستگاری گام بر می داشت. شاعری آرمانی و عاشورایی که از دیو و دد بیزار بود و همچون مولانا با چراغ و آینه به دنبال انسان می گشت. انسانی روشن که برای گرفتاران گرداب بلا کشتی نجات» و برای گم شدگان وادی ظلمت مشعل هدایت» است. شاعری که با واژه به واژه شعرهایش عاشورا را نفس می کشید و کربلا را می سرود.

     آری، نام بلند و روشن سیدحسن حسینی» با شعر دینی و آیینی روزگار ما - بخصوص شعر عاشورایی - پیوندی ناگسستنی دارد، چنان که به درستی می توان از وی به عنوان یکی از پایه گذاران شعر دینی و آیینی بعد از انقلاب نام برد. شاعر رشید و رسالت مداری که برای ایفای رسالت انسانی و اجتماعی خویش، پا به وادی ادبيات گذاشت و با اقتدا به شاعرانی چون سیدعلی گرمارودی و طاهره صفارزاده در تحکیم و تثبیت شعر مدرن دینی گام برداشت.

     شاعران نسل انقلاب حسینی را با مجموعه شعرهمصدا با حلق اسماعيل» که جز نخستین آثار منتشر شده در دهه اول انقلاب است می شناسند. این دفتر شعر در سال 1363 به همت حوزه هنری چاپ و منتشر گردید. همصدا با حلق اسماعیل» هر چند یک مجموعه شعر مستقل عاشورایی نیست، ولی از آنجا که شعرهای مرتبط با عاشورا – در صورت و سیرت – حجم قابل توجهی از این دفتر را به خود اختصاص داده است، این مجموعه شعر را نیز می توان به نوعی یک مجموعه شعر عاشورایی به شمار آورد. سیدالشعرای انقلاب اسلامی در قاب و قالب شعرهای این صحیفه، غیرت عاشورایی خود را به عنوان یک شاعر مسلمان روشن اندیش به صورت تمام قد به تماشا گذاشته است. تاثیرپذیری شاعر از حماسه سرخ حسینی در آیینه بی غبار شعرهای این دفتر به روشنی قابل مشاهده است. بخصوص در شعرهای لاله رخان»، وداع»، سرود سوم»، وصیت» و نفرین». معروف ترین شعر عاشورایی این دفتر غزل وداع» است که به خاطر زبان سهل و ممتنعی که داشت در آن سال ها بسیار مورد اقبال و استتقبال قرار گرفت و زمزمه مردان و جوانمردان و پهلوانان شد:

می روم مادر که اینک کربلا می خوانَدَم

از دیار دور یار آشنا می خوانَدَم

مهلت چون و چرایی نیست مادر، الوداع!

زان که آن جانانه بی چون و چرا می خواندم  

وای من گر در طریق عشق کوتاهی کنم

خاصه وقتی یار با بانگ رسا می خواندم

بانگ هل من ناصر» از کوی جماران می رسد

در طریق عاشقی روح خدا می خواندم

می روم آنجا که مشتاقانه با حلقوم خون

جاودانْ تاریخ ساز کربلا می خواندم

ذو الجناح رزم را گاه سحر زین می کنم

می روم آنجا که نای نینوا می خواندم . (1)

این شعر که از زبان یکی از رزمندگان دفاع مقدس سروده شده است، جان و جهانی عاشورایی و لهجه ای کربلایی دارد. چنان که ضیاءالدین ترابی در نقدی که بر این شعر نوشته است با تاکید بر این دقیقه می گوید:

     شاعر شعر خود را با خبر از سفری آغاز می کند. سپس در بیت دوم به ضرورت آن می پردازد و در بیت سوم به توضیح واژه یاری» که در بیت آمده می پردازد و در بیت چهارم بین قیام تاریخی امام حسین(ع) و قیام مردم مسلمان ایران رابطه ای تنگاتنگ ایجاد می کند و نیز بر راه شهیدان که ادامه همان راه سالار شهیدان کربلاست تاکید می ورزد و پس از توضیحی که در بیت پنجم در این باره می دهد با به کارگیری ترکیب های ذوالجناح رزم»، و نای نینوا» ضمن محکم کردن گره های عاطفی شعر، فضایی عاشورایی و کاملا به شعر می بخشد.» (2)

 علاوه بر شعرهایی که در قالب های غزل، مثنوی، نیمایی سروده شده اند، تقریبا تمام رباعی های این دفتر نیز که حجم قابل توجهی از کل این مجموعه شعر را به خود اختصاص داده است – به صورت مستقیم و غیرمستقیم – لهجه عاشورایی دارند. رباعی های معروفی که در دوران دفاع مقدس زمزمه روز و شب رزمندگان در جبهه ها بود، از جمله دو رباعی زیر:

شوریده سری که شرح ایمان می کرد

هفتاد و دو فصل سرخ عنوان می کرد

با نای بریده نیز بر منبر نی

تفسیر خجسته ای ز قرآن می کرد (3)

***

دریا به طلب از برهوت تو گذشت

یک قافله نعره در سکوت تو گذشت

آن روز اگر چه تشنه بودی، اما

صد رشته قنات از قنوت تو گذشت (4)

     اما در میان همه آثاری که از حسینی منتشر شده است، هیچ دفتری از نظر انسجام ساختاری، ارجمندی مضمون و برخورداری از مولفه های زیباشناختی به پای مجموعه شعر عاشورایی گنجشک و جبرئیل» نمی رسد. تعلق خاطر حسینی به این مجموعه شعر عاشورایی تا حدی بود که وصیت کرد تا این کتاب را به عنوان شفیع» بعد از وفاتش با او دفن کنند. چاپ این مجموعه شعر در سال 1370 به راستی اتفاقی خجسته در شعر آیینی روزگار ما بود. اتفاقی که ذهن و زبان بسیاری از شاعران انقلاب را به سمت شعر سپید و بهره برداری از ظرافت ها و ظرفیت های آن برای بیان مضامین دینی متمایل کرد. در این نوشتار، به اغتنام فرصت می خواهیم به خوانش شعری از این مجموعه بنشینیم. شعر روایت پانزدهم» که به اسوه صبر و صلابت حضرت زینب(س) تقدیم شده است. شعری که سند آبروی زن مسلمان» است:

     پلک صبوری می گشایی/ و چشم حماسه ها/ روشن می شود/ کدام سر انگشت پنهانی/ زخمه به تار صوتی تو می زند/ که آهنگ خشم صبورت/ عیش مغروران را/ منغص می کند/ می دانیم/ تو نایب آن حنجره ی مشبّکی/ که به تاراج زوبین رفت/ و دلت/ مهمان سرای داغ های رشید است/ ای زن !/ قرآن بخوان/ تا مردانگی بماند/ قرآن بخوان/ به نیابت کل آن سی جزء/ که با سر انگشت نیزه/ ورق خورد/ قرآن بخوان/ و تجوید تازه را/ به تاریخ بیاموز/ و ما را/ به روایت پانزدهم/ معرفی کن/ قرآن بخوان/ تا طبل هلهله/ از های و هوی بیفتد/ خیزران/ عاجزتر از آن است/ که عصای دست/ شکست های بزک شده باشد/ شاعران بیچاره/ شاعران درمانده/ شاعران مضطر/ با نام تو چه کردند ؟/ تاریخ ِ زن/ آبرو می گیرد/ وقتی پلک صبوری می گشایی/ و نام حماسی ات/ بر پیشانی دو جبهه ی نورانی می درخشد:/ زینب!» (5)

شاعر در روایت پانزدهم» به دنبال پرده برداری و رونمایی از سیمای حماسی و عاشورایی حضرت زینب(س) است که زیر آوار تحریف و جهل و خرافه به فراموشی سپرده شده است. رونمایی از سیمای روشن زنی سربلند که به رغم روایت زرد و مغموم بعضی از شاعران، کاشف زیبایی های کربلا و عاشوراست. زنی که تاریخ از تکلم نام بلندش به خود می بالد. و چه اندک و کم شمارند شاعرانی که در تکلم نام روشن او به لکنت نیفتند و با زبان شعر از سیمای سرخ و حماسی او رمزگشایی کنند.

هر چند بعد از انقلاب اسلامی - بخصوص در دهه شصت - در شعر عاشورایی قرائت حماسی و معرفتی جایگزین قرائت صرف ماتمی و مرثیه ای شد، ولی واقعیت این است که در دهه های بعد، به خاطر غلبه رویکرد شورآفرینی در شعر آیینی و هیئتی، دیگر بار قرائت ماتمی از قرائت حماسی سبقت گرفت و لهجه طیفی از شاعران و مداحان به لهجه شعرهای مذهبی پیش از انقلاب برگشت. شعرهایی که مرکز ثقل آنها تحریک احساسات» مخاطبین به قصد شورآفرینی صرف است. حال آن که یکی از مولفه های شعر آیینی اصیل، پایبندی به صدق واقعه» و پرهیز از تحریف وقایع تاریخی است. دقیقه ای که همواره مورد تاکید عالمان روشن اندیش دینی و مقام معظم رهبری بوده است. متاسفانه با همه تاکیدات، همچنان طیفی از شاعران و مداحان به نگاه تک بعدی به حضرت زینب در شعر آیینی بسنده کرده اند و سیمای پیام آور کربلا را به صورت مسخ شده و نیمرخ بر بوم شعر به تصویر کشیده اند که جفایی بزرگ در حق عقیله بنی هاشم است.

این کاستی و ضعف در اشعار تعزیه خوانان از بسامد بالاتری برخوردار است. برای مثال در پاره ای از اشعار تعزیه خوانان، حضرت زینب(س) در قامت زنی مضطر، افسرده، ستم کش، زار و نالان، اسیر زندان تقدیر، مغضوب کینه چرخ فلک، و. خودنمایی می کند که با سیمای حقیقی و عاشورایی او هیچ گونه قرابت و سنخیت معقول و مقبولی ندارد. زنی که شبیه خوانان در تعزیه معرفی می کنند، زنی است که تقدیر» گلیم بختش را سیاه بافته است، از همین رو جز نفرین به زمین و زمان و روزگار کج کردار کار دیگری ندارد! چنان که در بخشی از شعرهای تعزیه از زبان امام می شنویم که: راضی گشتم که زینب خوار گردد!!»

شهید سعید عبدالکریم هاشمی نژاد در نقد این آموزه های جعلی که به نام دین و از زبان بزرگان دینی در میان مردم ترویج می شود، می گوید: آیا این با منطق سازش دارد که ما به آن حضرت و یاران عزیزش نسبت خواری و ذلت بدهیم! اگر حسین(ع) می خواست بانوی قهرمان کربلا یعنی زینب خوار گردد، در برابر یزید تسلیم می شد و با او بیعت می نمود، ولی فرزند پیغمبر نه تنها برای نجات خواهر بزرگ خود از خواری بلکه برای نجات اسلام و انسان ها از ذلت و ننگ آن فداکاری عجیب و فوق طاقت بشری را انجام داد.حضرت امام حسین(ع) می فرماید: این ناپاک مرا بین دو کار مخیر ساخت. یا ذلت را بپذیرم و در برابرش تسلیم شوم یا آنکه کشته شوم، اما از ما خاندان، ذلت و خواری به دور است، نه خدا برای ما ذلت می خواهد و نه پیامبرش و نه مؤمنین و پاکدلان و نه دامن های منزهی که ما را در میان خود پرورش داده است.» (6)

اما شما با خواندن روایت پانزدهم» پیش و بیش از هر چیزی احساس غروری حماسي مي ‌كنيد. چرا که حسینی در گنجشک و جبرئیل» با مجاهدتی زینب گونه به دنبال تکثیر ریشه و اندیشه» عاشورا و تحلیل هنرمندانه و شاعرانه فلسفه قیام حسینی است. گویی شاعر پس از روز واقعه» همدوش زینب بر فراز تاریخ ایستاده و دل نگران غبار تحریفاتی است که شاعران صورت بین بر چهره عاشورا می پاشند. شاعران مضطری که چشم زیبابین ندارند و عاشورا را از چشم دنیابین یزید روایت می کنند. شاعران دریغاگویی که از تلفظ و تنفس آیه روشن ما رایت الا جمیلا» عاجزند و در تعریف زینب، واژه ای جز آه و آوخ» ندارند! شاعران درمانده ای که قدشان به ارتفاع فهم هیهات مناالذله» نمی رسد و در کربلا چیزی جز شمر و یزید و خولی و حرمله نمی بینند‌. در اینجاست که شاعر خطاب به زینب که وارث داغ های رشید است می گوید:

شاعران بیچاره

شاعران درمانده

شاعران مضطر

با نام تو چه کردند ؟!

در این کوفه بازار جهل و خرافه، شاعر رسالت خود را بازتاب صدای حماسی زینب می داند. بازتاب صدای روشن زنی که تاریخ در مقابل استقامت او زانو زده است. از همین روست که واژه به واژه اين شعر عاشورايي در جان ما لذتي آميخته با حماسه و سربلندی مي ‌ريزد. بيان محكم و فاخر شاعر، مضمون بكر و با طراوت، واژگان نجيب و غيرت ‌مند و محتوای برگرفته از آموزه‌های اصيل ديني به اين شعرعاشورايي شرافتي مي‌ بخشد كه هر انساني از خواندن آن - به سهم خود - حظِ معنوی مي ‌برد.

حسيني در مجموعه شعر گنجشک و جبرئیل» در راهی نو گام برداشته و تجربه ای جدید را آزموده است. چرا که انتخاب قالب سپید برای بیان مضامین دینی و آیینی در زمان حسینی تجربه ای سخت و پر مخاطره بود. زیرا در آغاز انقلاب بسیاری از شاعران مسلمان قالب های نیمایی و نو را قالب های لائیک می دانستند و برای بیان مضامین دینی گرد این قالب ها نمی چرخیدند. در واقع بزرگانی چون گرمارودی و صفارزاده – از نسل شاعران مسلمان پیش از انقلاب - و سلمان هراتی، سیدحسن حسینی و قیصر امین پور از نسل شاعران انقلاب با انتخاب قالب های نو(نیمایی، سپید و آزاد) برای بیان مضامین دینی، دست به تابو» شکنی زدند و تهمت لائیک» بودن را از پیشانی این قالب ها پاک کردند. 

دقیقه دیگری که به ارجمندی شعر روایت پانزدهم» افزوده است، تقید و پایبندی شاعر به ادب توحید» و و آداب ستایشگری اهل بیت و پرهیز از فرو افتادن در چاه و چاله غالی گری و کژتابی های مضمونی و اعتقادی است. استاد سید علی گرمارودی در بخشی از یادداشتی که بر مجموعه شعر گنجشک و جبرئيل» نوشته است، با تاکید بر این دقیقه می گوید: سيّد حسن حسيني در مجموعه والا و ارزشمند گنجشک و جبرئيل» بنايي نو نهاده است که در آن، نه ذرّه‏ ای ادب توحيد خدشه ديده است و نه در توصيف اهل‌ بيت به حوزه ‏های غلوی که در شمع جمع» فؤاد کرماني و امثال او به چشم مي ‏خورد، وارد شده ـ و خدا داناست چه بهانه ‏ها که به دست دشمنان شيعه‏ مي‏ دهد اين غلّوها ـ و نه هيچ از قلّه‏ هاي کرامت و حماسه آنان فروتر آمده است.» (7)

روایت پانزدهم، تفسیر فصیح نصر من الله و فتح قریب» است. روایت پیروزی نور بر ظلمت و خون بر شمشیر. شاعر در این شعر سربلند ما را به کشف زیبایی های بی بدیل عاشورا فرا می خواند. زیبایی های شگفتی که تا کنون از نگاه شاعران به دور مانده است. و به راستی نیز عاشورا یک فتح الفتوح بزرگ معنوی است که باید با زبان شعر از آن رمزگشایی کرد. بی ‌توجهی به پیام‌های عزت بخش و انسان ساز عاشورا و ارائه تصویر شکست از قیام حسینی و ختم کردن تاسوعا و عاشورای حسینی به عزاداری تنها و غفلت از ابعاد حماسی و معرفتی این رستاخیز الهی، ظلمی بزرگ به عاشورا و امام عاشوراست. چرا که پیروزی در مکتب حسینی تعریفی جز عمل به تکلیف» ندارد. به خاطر چنین اعتقاد و باوری است که حضرت امام خمینی(ره) در جواب کسانی که در سال‌های مبارزه پیروزی انقلاب اسلامی را در برابر نظام استبدادی شاه زیر سوال می ‌بردند، فرمود: ما مأمور به تکلیفیم، نه مأمور به نتیجه.» و این دقیقه‌ای است که از نگاه شاعران اصیل عاشورایی پنهان نمانده است. نگاه به عاشورا به عنوان فتحی قریب» و حماسه‌ای بی‌ بدیل و با شکوه، چنان که شاعر نام آور انقلاب زنده یاد سید حسن حسینی» در سپیدسروده روایت پانزدهم» که به اسوه صبر و صلابت حضرت زینب(س) تقدیم شده است، با الهام از فراز ما رایت الا جمیلا» این فتح الفتوح را در نهایت  زیبایی به تصویر کشیده است.

 

منابع و مآخذ:

1 - حسینی، سید حسن، همصدا با حلق اسماعیل، تهران، انتشارات حوزه هنری، چاپ اول، 1363 ، صص 30 و 31.)

2 -  نادمی، سید احمد، شمشیر باستانی شرق، تهران، هنر رسانه اردیبهشت، چاپ اول، 1387 ، مقاله یک دنیا عشق، یک عالم عاطفه»، به قلم ضیاءالدین ترابی، ص 141.

3 - حسینی، سیدحسن، همصدا با حلق اسماعیل، تهران، انتشارات حوزه هنری، چاپ اول، 1363 ، ص 103.

4 - همان، ص 107.

5 - حسینی، سید حسن، گنجشک و جبرئیل، تهران، نشر افق، چاپ پنجم 1384، صص 65 تا 67.

6 - درسي كه حسين به انسان ها آموخت، شهيد سيدعبدالكريم هاشمي ‏نژاد، ص393.

7 - گرمارودی، سید علی، غوطه در مهتاب، مجموعه مقالات در بارۀ شعر شاعران کهن و معاصر، تهران، انجمن قلم ایران، چاپ اول، 1388، مقاله: شاعری در تصرف شعر.

 

رومه اطلاعات، پنج شنبه 12 دی ماه 1398، شماره 27466، وادی ادبیات، ص (6)


_____________________________________________________________________________________

 

شعر دانشجویی؛ از تهدید تا فرصت

رضا اسماعیلی که معتقد است شعر دانشجویی از تشخص و مولفه‌هایی برخوردار است که شعر دیگران از این مولفه‌ها کمتر بهره برده است، می‌گوید: شعر دانشجویی از منظر عده‌ای یک فرصت» و از منظر عده‌ای دیگر یک تهدید» تلقی می‌شود.

این شاعر در یادداشتی که با عنوان شعر دانشجویی» به مناسبت شانزدهم آذرماه، روز دانشجو در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: شعر دانشجویی شعری است: جوان، پیش‌رو، پویا، بالنده، با طراوت، معترض، انسان‌مدار و خلاف آمد عادت»، و چنان که حکیم نظامی» در مخزن‌الاسرار گفته است: هرچه خلاف‌آمد عادت بُود/ قافلـــــــــه‌سالار سعادت بُود».

ناگفته پیداست که همه این ویژگی‌ها متاثر از آیینگی روح و فطرت زلال جوان دانشجو»ست که به مقتضای جوانی» انسانی است: آرمان‌گرا، خلاق، نوجو، نواندیش، آزادی‌طلب و تا حدودی هنجارگریز» که در هیاهوی سنت و مدرنیته می‌خواهد جهان را جور دیگر ببیند و در عالم طرحی نو» دراندازد. 

این دقیقه که شعر دانشجویی از تشخص و مولفه‌هایی برخوردار است که شعر دیگران از این مولفه‌ها کمتر بهره برده است، از منظر عده‌ای یک فرصت» و از منظر عده‌ای دیگر یک تهدید» تلقی می‌شود. ولی اگر بخواهیم از دایره انصاف خارج نشویم، باید بگوییم که بهره‌مندی شعر دانشجویی از این مولفه‌ها یک فرصت خجسته برای اوج گرفتن و به قله برآمدن ادبیات معاصر است؛ فرصتی طلایی که می‌تواند شعر و ادبیات منفعل ما را از توقف و درجا زدن در منزل‌های تکرار» و عادت» و گرته‌برداری صرف از الگوهای شعر سنتی نجات بخشد و دریچه‌ای جدید به روی نوآمدگان این وادی بگشاید.

این‌که شعر دانشجویی تا حدودی متاثر از گزاره‌های تئوریک ساختارگرایی و تاویل متن» است، حرف قابل تاملی است، اما در عین حال باید اعتراف کرد که این جریان بالنده فرصتی طلایی برای کشف ظرفیت‌ها و قابلیت‌های بالقوه شعر معاصر پدید آورده و شوق تکاپو و جست‌وجو در زوایای مغفول‌مانده زبان را در جان شاعران ما ریخته است که اگر به درستی از این فرصت استفاده شود، می‌تواند دستاوردهای فراوانی برای ادبیات ما به ارمغان بیاورد. 

شعر جسور و بالنده دانشجویی پیشنهادهای تازه‌ای برای شتاب‌بخشی به حرکت کند و لاک‌پشتی شعر معاصر عرضه کرده و مولفه‌های زیباشناختی جدیدی را در عرصه زبان ارائه کرده است که بدون تردید تامل در آن‌ها می‌تواند بار دیگر ضرورت بازنگری و تجدیدنظر اصولی در سنت‌های ادبی و نیاز به تکامل و همسویی با ادبیات مدرن جهان را به یادمان آورد و همچون خونی تازه در کالبد ادبیات معاصر جاری شود که اگر این دقیقه را دریابیم، جریان شعر معاصر می‌تواند به بالندگی و شکوفایی بیش‌تری دست یابد و در عرصه‌های جهانی نیز عرض اندام کند. 

البته اشاره به این نکته نیز ضروری است که شعر دانشجویی» برای بالندگی بیش‌تر باید در پیشینه ادبیات هزارساله پارسی ریشه بدواند. شاعران دانشجو به اقتضای جوانی باید با فروتنی در مکتب بزرگانی چون عطار، مولانا، فردوسی، سعدی، حافظ، بیدل و از معاصرین: شهریار، نیما، شاملو، اخوان، فروغ، سپهری، منزوی، سیمین، و. به شاگردی بنشینند و درس‌ها بیاموزند تا بتوانند در عرصه زایش و آفرینش ادبی حرفی برای گفتن داشته باشند و از بحر معانی گوهرهایی درخشان فراچنگ آورند.

دوم آن‌که شعر جوان دانشجویی باید از مواخذه»، عتاب و خطاب هراس نداشته باشد، باید شرنگ نقد» را به جان بخرد تا کام خود را از شهد» ماندگاری شیرین کند، چرا که پشت کردن به نقد و فرو افتادن در دامچاله خودشیفتگی» راه را برای به برگ و بار نشستن این نهال جوان سد خواهد کرد و بر آسیب‌پذیری آن خواهد افزود. 

جان کلام آن‌که شاعران جوان دانشجو در ظلمات وحشت‌خیز این جهان، بدون تردید می‌توانند همچون رسولان - شب‌چراغ هدایت در دست - بشارت صبح فردا را در گوش به‌راه‌ماندگان چشم‌انتظار زمزمه کنند. پس بر ماست که قدرشناس این تلاش‌های عاشقانه باشیم و به طلایه‌داران این حرکت خجسته دست‌مریزاد و آفرین بگوییم.

به عنوان حُسن ختام، شما را به زمزمه دو غزل از محمدرضا شالبافان دعوت می‌کنم که در دوران دانشجویی یکی از آغازکنندگان جریان غزل متفاوت (پُست‌مدرن) بود: 


 (۱)
تو باد را به خیابان می‌آوری هر بار
به شور وسوسه نرم روسری هر بار

پُر از نجابت چشمان شرمِ عریانی
شبیه زندگی تلخ یک پری هر بار

چقدر رنگ عوض می‌کنی سیاه و… نگاه!
و مثل دختر انگار دیگری هر بار

چقدر نرمی و آرام می‌رسی تا صبح
و از توهُم  شب‌های من سری هر بار

تو دردناک‌ترین گیجی خیال منی
سیاه‌مستی لیوان آخری هر بار

برقص در نفسم مثل جاده‌های شمال
و بوی تند گره‌های روسری… هر بار

 

(۲)
از سمت کوچه باز صدا در گلو شکست
انگار بغض تلخ زنی بی‌صدا شکست

این یک صدای کهنه‌  اسطوره‌ای نبود
انگار بغض سرد کسی بین ما شکست

خانم شما.؟! سکوت مهیبی به کوچه خورد
و پرده پرده سینه یک کوچه را شکست

خانم غریبه‌اید مگر با غروب شهر؟
که پله پله قلب شما تا خدا شکست

خانم غریبه‌ها همه این‌جا اهالی‌اند
اما چرا برای شما نه، چرا شکست؟

انگار مثل بغض همین چند هفته پیش
یک مرد بود بین همین کوچه‌ها شکست

خانم. صدا به دور سرم پیچ خورد و بعد
یک سینه بود و غربت یک رَدّ پا شکست

محمدرضا شالبافان

 

خبرگزاری ایسنا، شنبه 16 آذر 1398

https://www.isna.ir/news/98091611370/


______________________________________________________________________________________________________________________________________

تب آقاسی شدن متاسفانه در سال های اخیر شاعران بسیاری را از مسیر شاعرانگی به مسیر انحرافی دلبری از خلق» کشانده است؛ شاعرانی که جز ادا و ادعا و های و هیاهو چیز دیگری برای عرضه ندارند.

 

خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: رضا اسماعیلی؛ شاعر و منتقد ادبی

در عالم شعر و شاعری گاهی شاهد ظهور پدیده هایی هستیم که در آغاز در هیئت یک فرصت خودنمایی می کنند، ولی در ادامه به خاطر عدم بهره برداری هوشمندانه از آنها، به یک تهدید و آسیب دل آزار تبدیل می شوند. برای مثال گاهی یک شاعر با نبوغ و خلاقیت ذاتی خود به سبکی خاص در خوانش و اجرای شعر دست پیدا می کند که مورد اقبال و استقبال طیف وسیعی از جامعه قرار می گیرد. بخشی از جامعه ادبی اما به جای بهره برداری هوشمندانه از این فرصت، با کپی برداری، تکرار و تقلید ناشیانه از سبک خوانش و اجرای شاعر مورد نظر، این فرصت طلایی را به یک تهدید تبدیل می کنند.

پدیده آقاسی زدگی» از جمله آسیب هایی است که فضای شعر آیینی ما را در سال های اخیر شدیداً تحت الشعاع خود قرار داده است. محمدرضا آقاسی از شاعران آیینی روزگار ما در زمان حیات خویش مُبدع سبکی حماسی در خوانش و اجرای شعر بود که شیوه ابتکاری او بسیار مورد استقبال قرار گرفت و باعث شهرت و محبوبیتی غیرقابل تصور برای او در میان مردم شد. بعد از درگذشت آقاسی، بسیاری از شاعران آیینی به سودای تکیه زدن بر کرسی شهرت و محبوبیت او، به جای تامل در راز موفقیت این شاعر مردمی و الگوبرداری شایسته و خلاقانه از شیوه شعرخوانی اش، متاسفانه با کپی برداری و تقلید صرف، به بازتکثیر آقاسی پرداختند و به جای تکثیر صدای خود، حنجره های خویش را وقف بازتولید لحن و صدای آقاسی کردند.

تب آقاسی شدن متاسفانه در سال های اخیر شاعران بسیاری را از مسیر شاعرانگی به مسیر انحرافی دلبری از خلق» کشانده است. شاعران یکدست و یکنواختی که جز ادا و ادعا و های و هیاهو چیز دیگری برای عرضه کردن ندارند و از مسیر خلاقیت ادبی دور افتاده اند. شاعران از خود بیگانه ای که بی هیچ خلاقیتی آقاسی را ناشیانه تقلید می کنند و روز به روز از ذات شاعرانه خود دور می شوند. دقیقه ای که از نظر این شاعران آقاسی زده به دور مانده است، این است که هیچ گاه فتوکپی برابر اصل نمی شود. به شهادت تاریخ، مردم برای هنرمندی کلاه خویش را از سر بر می دارند که جوهره هنرش صداقت» باشد. هنرمندی که عریان و بی نقاب در مقابل مردم بایستد و به قول سهراب دانه های دلش» از ورای جان زلالش پیدا باشد. رمز موفقیت آقاسی نیز این بود که سیمای خودش را در آیینه شعرش به تماشا گذاشت و ذات شاعرانه خودش را روایت کرد. آقاسی در مقابل مردم بی نقاب ایستاد و هرگز برای شهرت و محبوبیت ادا و شکلک در نیاورد. این دقیقه ای است که مقلدان آقاسی باید بیشتر به آن بیاندیشند.

جان کلام آنکه با تقلید و تکرار هرگز نمی توان به جایی رسید. باید آیینه بود و آیینگی خود را به تماشا گذاشت تا در حافظه روزگار حافظ» شد – اینچنین باد.

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند

نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند

هزار نکته باریک تر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند

 

خبرگزاری مهر، 16 شهریور 1398

https://www.mehrnews.com/news/4713045/


___________________________________________________________________________________

در جشنواره ملی شعر دانشجویی در زنجان
اهدای تندیس رودکی به ساعد باقری
 


دومین تندیس رودکی» جشنواره ملی شعر دانشجویی که به میزبانی دانشگاه زنجان برگزار شد، به ساعد باقری» رسید.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سالن سهروردی دانشگاه زنجان، عصر روز یکشنبه 14 مهرماه میزبان رویداد دیگری از مجموعه رویدادهای جمعی جشنواره ملی شعر دانشجویی بود.

در گردهمایی شعرانه از سلسله برنامه‌های نخستین دوره جشنواره ملی شعر دانشجویی، در دانشگاه زنجان، علاوه بر برگزاری پنل تخصصی و شعرخوانی جمعی از دانشجویان و استادان دانشگاه به دو زبان فارسی و ترکی، دومین تندیس رودکی» جشنواره به ساعد باقری» اعطاء شد.

آغاز این محفل شعر و شعرخوانی، با برگزاری پنل تخصصی با موضوع آسیب‌شناسی شعر آیینی» و با حضور دکتر قربان ولیئی، عضو هیات علمی دانشگاه زنجان و علیرضا بهرامی، دبیر علمی جشنواره ملی شعر دانشجویی، همراه بود.

قربان ولیئی در این نشست، درباره خط قرمزهای شعر آیینی، اظهار کرد: شعر همانند ظرف محتوا است. وقتی خط قرمزها مطرح می‌شود که بدانیم چه محتوایی را درون ظرف می‌خواهیم بریزیم، زیرا اصالت را به محتوا می‌دهیم و هرچه سروده‌ای از احساس فاصله بگیرد، در نهایت به ادبیات تعلیمی خواهد رسید.

او پیشنهاد استفاده از لفظ شعر معنوی یا دینی به جای شعر آئینی را مطرح و بیان کرد: در عالی‌ترین شکل سرودن، شعر، احساس عشق، شگفتی، خشم و . را در انسان ایجاد می‌کند؛ همان‌طوری‌که عنصر بنیادین شعر حافظ، شیفتگی و عنصر بنیادین شعر مولوی، عرفان است. خط قرمزها در احساس چندان دارای معنا نیستند و شعر شاعران باید احساس‌انگیز و احساس‌انگیخته باشد.

این استاد دانشگاه همچنین تصریح کرد: دروغ عاطفی، شعر را تنزیل می‌دهد. شاعر باید خط قرمزها را رعایت کرده و به خود دروغ نگوید، زیرا شاعری که به خود دروغ می‌گوید، پس از مدتی خلاقیت و انگیزه خویش را از دست خواهد داد. درواقع شاعر آیینی باید صدق احساس و عاطفه داشته باشد.

پس از این نشست و در ادامه‌ مراسم، با پخش فتوکلیپی درباره ساعد باقری با صدای عبدالحسین مختاباد، براساس ترانه‌ای از این شاعر، علیرضا بهرامی – دبیر علمی جشنواره ملی شعر دانشجویی – در سخنانی درباره ساعد باقری، با تعریف یک انسانِ شاعر، ادیب، بخشنده و از خود گذشته، سخن گفت.

همچنین ساعد باقری پس از دریافت دومین تندیس رودکی» جشنواره ملی شعر دانشجویی و تابلو نقاشی_خط تولیدشده در دبیرخانه این جشنواره برمبنای دو خط از یکی از ترانه‌های این شاعر معاصر، در سخنانی پیش از شعرخوانی، با اشاره به این‌که سمت و سوی شعر معاصر ایران رو به کمال است، گفت: امیدواری در رشد شاعران جوان در حالی بروز و ظهور یافته که همه انتظار دارند فضای مجازی جوانان را خلاف این جهت هدایت کرده باشد اما شاعران جوان دریافتند که شاعر خوب باید بیشتر با آثار و تجربیات دیگران آشنا باشد.

او افزود: طبیعی است که در کشور، برخی نگرانی‌ها نیز در زمینه شعر معاصر فارسی وجود داشته باشد. اگر جریان ادبی جدید مدعی بروز و ظهور باشد، چنان‌چه کاری افزون بر ضرورت نوآوری داشته باشد، باقی ‌می‌ماند؛ در غیر این صورت، محکوم به فنا است.

این شاعر افزود: جوانان امروز با آرامش، جدیت بیشتر و جوگیری کمتر، جریان شعری کشور را رقم می‌زنند. با این حال، دانشگاه‌ها دارای فضایی هستند که بیم‌ها، نگرانی‌ها و محدودیت‌هایی ایجاد کرده، زمینه ظهور استعدادها را می‌گیرد. در چنین شرایطی، نباید فراموش کنیم که هر وقت مسئولانه به جوانان اعتماد کرده‌ایم، جوانان نیز مسئولانه پاسخ داده‌اند.

در ادامه این برنامه، پس از شعرخوانی غلامرضا طریقی» و مصدق آقاجانلو» به‌عنوان شاعران مدعو، جمعی از دانشجویان و مدرسان دانشگاه زنجان نیز برای حاضران شعرخوانی کردند.

رضا اسم‌خانی، جواد چراغی، محمدعلی استجلو، سعید توکلی، الهام ، نسرین کرمزاده، منصور کلامی، علیرضا بیات و امیر سلیمانی، دانشجویان شاعری بودند که در رویداد دانشگاه زنجان جشنواره ملی شعر دانشجویی، به دو زبان فارسی و ترکی شعرخوانی کردند.

منصور کلامی، سعید بخشی و قربان ولیئی نیز از جمع استادان و مدرسان این دانشگاه، برای حاضران شعر خواندند.
رویداد پیشین جشنواره ملی شعر دانشجویی در دانشگاه شهید بهشتی تهران برگزار شده بود که با برگزاری پنل تخصصی با حضور اسماعیل امینی و سیدمهدی طباطبایی، سخنرانی علی دهباشی و اهدای نخستین تندیس رودکی» به محمدرضا شفیعی کدکنی»، همچنین شعرخوانی جمعی از دانشجویان و استادان این دانشگاه و نیز اجرای موسیقی حسام‌الدین سراج» همراه بود.

 

خبرگزاری کتاب، دوشنبه 15 مهر 1398

http://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/281753/


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها